تبلیغات در سایت ما

از سرزمین مادری

پیوندهای روزانه
  • ایران شهرساز
  • کهن دیار
  • سازمان عمران ونوسازی شهریار
  • مدیریت در هزاره سوم
  • خبر گزاری ایمنا-مدیریت شهری
  • پام نیوز- مدیریت شهری
  • مرکز پژوهش های شورای شهر مشهد
  • انجمن نو اندیشان
  • وب شهلا نظری
  • خانه مدیران جوان
  • پایگاه علمی - پژوهشی پارس مدیر
  • مدیریت پژوهش
  • مهندسی شهرسازی-برنامه ریزی شهری
  • روزنامه دنیای اقتصاد
  • ورزش سه
  • سایت خبری تحلیلی تکاپو
  • پایگاه خبری تحلیلی سوما نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی واران نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی صومعه سرا نیوز
  • خبرگزاری شهرستان صومعه سرا
  • مدیریت شهری -دانشگاه تهران
  • مدیریت شهری -علامه طباطبایی
  • اطلاعات علمی تخصصی مدیریت شهری
  • راهکار مدیریت
  • مدیریت تحول
  • مطالعات شهری ایران
  • بولتن نیوز - مدیریت شهری
  • مجله اینترنتی برترینها - مدیریت شهری
  • فردا نیوز - مدیریت شهری
  • دانشگاه علوم وتحقیقات
  • سایت مرجع مدیریت شهری
  • سایت خبری شهرنوشت
  • پیشخوان
  • ساختن وبلاگ
  • شماره پیمان کارها
  • حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
  • خرید از چین
  • قلاده اموزشی ضد پارس سگ
  • قیمت پرده کرکره ای
  • چه تشکی بخریم
  • ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      azsarzaminemadari.lxb.ir






    آغوز بازی

    آغوز بازی: (گردو بازی)

    مکان : کوچه ، میدان و خیابان
    تعداد بازیکنان : نامحدود
    فصل بازی : بیشتر در تابستان
    برای پیدا کردن حریف بچه ها در کوچه فریاد می زنند البازی - آغوز بازی

    بازیکنان جمع می شوند و برای شروع:
    1 : شیر یا خط می اندازند
    2 : تر یا خشک ( فیلی یا خشک)
    3 : نقطه معینی را مشخص می کنند و بازیکنان تیله خود را به آن نقطه می اندازند و به ترتیب گردوی هرکسی به هدف نزدیک تر باشد در جات زیر را می گیرد :

    -1 : پیشم : استاد
    -2 : نیشم : اول
    -3 : دوم نیشم : دومم
    -4 : سوم نیشم : سومم
    -...

    اصطلاحات :
    آغوز :گردوی معمولی
    هشتک : هشت یک = هشت گردو در کف دست یک بچه جای بگیرد

    تیره (تیله) : گردوی بزرگ . آن را در پهن گاو می خواباندند تا سرخ شود و بعد، از سوراخ انتها در آن ساچمه سربی می ریختند و با موم می بستند تا محکم شود

    انواع گردو بازی :

    - یه پا :

    -- بازیکنان هریک چند گردو (بسته به قرار داد) به ترتیب در یک صف می کارند و در فاصله معین می ایستند و با تیره به سوی گردو نشانه می روند ، باید تیره آن چنان بر سره گردوها بخورد که یکی از گردوها حداقل به اندازه یک پا (از پنجه تا پشنه) از صف گردوها دور شود

    -تیره و گردو :

    -- گردو را در یک خط ممتد با فاصله می کارند و هشتک را با دو انگشت می زنند(شبیه بازی تیله انگشتی تهرانی ها)

    -دیوار زنی :
    --بازیکنان در فاصله معین می ایستند و هر یک گردوی خود را به دیوار می کوبند . اگر فاصله گردوی دومی با اولی به اندازه یک وجب باشد دومی برنده است.یا گردو می گیرد یا کولی می خورد

    منبع : انجمن گفتگوی گیلانیان

    اصطلاحات مربوط به برنج وبرنجکاری در صومعه سرا(قسمت اول)

     اصطلاحات مربوط به برنج وبرنجکاری در صومعه سرا(قسمت اول)

      زبان آیینۀ فرهنگ هر جامعه­ ای است،و با دقت در واژگان گیلکی می­توان به­راحتی تأثیر برنج و برنج­کاری را بر آن دید. این موضوع بر همۀ ابعاد زندگی و زبان گیلک­زبان­های گیلان اثر گذاشته است. مردم زندگی خود را با گاهشماری کشت و برداشت برنج تنظیم می­کنند و کنایات، امثال، تشبیهات، استعارات، مثل­ها و چیستان­های فراوانی از حوزۀ برنج در زبان گیلکی ایجاد شده ­است که گاه منحصربه­­ فرد است و گاه با اقوام دیگر مشترک است. برنج از عمده­ ترین محصولات کشاورزی گیلان است و پایه و اساس اقتصادی جامعه و خانواده را تشکیل می­دهد. اثر همه­ جانبۀ این دانۀ کوچک  در ابعاد مختلف زندگی مادی و معنوی گیلانی برنج­کار  با آیین ­ها و باورهای متنوع و مختلف همراه بوده وآنچه در ذیل می­آید فهرست بسیاری از واژه­های گیلکی برنج و برنج­کاری شهرستان صومعه ­سرا میباشد:

    برخی از کنایه­ های مربوط به برنج

    بج ­فوروشانه مُرغه bəj furušanə morqə: مرغ برنج­فروشان، کنایه از کسی که با خوردن زیاد، همیشه گرسنه است.

    بجار کوتامی خواندن bəjar kutami xandən:خواندن در کتام،کنایه از عامیانه آوازخواندن.

    پلا آتش کودنه وختهpəla atəš kudənə vəxtə: وقت روشن­کردن آتش زیر دیگ پلو است. کنایه از نیم­روز، بین ساعت 10 تا 5/10 صبح.

    پلا بج pəla bəj: برنج پلو، کنایه از مقدار برنج خوراکی برای یک سال خانواده.

    پلا حراما کونpəla hæramæ kun  : پلو حرام­کن. کنایه از زن یا دختری که در انجام کارهای کدبانوگری کاهل است. 

    پلا سره قاتُق pəla sərə qatoq: خورشت روی پلو، کنایه از شخص سربار و طفیلی.

    پلا سوخته pəla soxtə:سوخته­پلو، ته­دیگ­پلو،کنایه از کسی پوست تیره دارد.

    پلا قاتُق pəla qatoq: پلو خورش، به معنای عام غذا هم به کار می­رود، به کنایه یعنی شخص مزاحم.

    پلا نوخورده pəla noxordə :پلو نخورده، کنایه از گرسنه وآدم­ شل و ول و تنبل.

    پلاپچ pəla pəč:پلو پز، کنایه از زن خانه.

    پلاخور pəla xor: پلوخور، کنایه از عیال، خانم­خانه، هر­یک از افراد خانه، عائلۀ تحت تکفل، برابر معنای نان­خور.

    پلاخوری pəla xori: پلو خوردن، کنایه از مهمانی.

    پلادانه­­خور pəla danə xor: کسی که غذای اضافی سفرۀ دیگران را می­خورد، کنایه از شخص گدافطرت و نوکرصفت.

    پلادهی pəla dəhi: پلو دادن،­کنایه از جشن عروسی.

    چمپاخور čəmpā xor: برنج چمپا خورنده، کنایه از فقیر و نادار.

    سرده­ پلا گمجه sərdə pəla gəməjə: ظرف گِلیِ پلوی سرد است، کنایه از آدم بی­خاصیت.

    سگه پلا جیگیفتنsəgə pəla jigiftən : پلو را از جلوی سگ برداشتن، کنایه از کار بیهوده انجام­دادن.

    شله پلا مانه šələ pəla manə: مثل پلوی شفته است، کنایه  است از  شخص شل و سست و وارفته.

    کولوش­موشته بوستن bustənkuluš muštə: دستهکولش شدن، کنایه است از خوار و ذلیل­شدن.

    کولوشی سرkuluši sər : خانه گالی­پوش، کنایه از فقیر و بیچاره.

    واپلکسته بجه vapəlkəstə bəjə: مثل برنج خیس­خورده، ­کنایه از رنگ­پریده و بیحال.

    وِرزا روجاره اَمان rujarə æmænvərza: برای دریافت کارمزدِ ورزا آمدن، کنایه از پرخوردن، افراط در غذاخوردن.

    هچین ­پلا hæĉin pəla: پلوی خالی و بدون خورش، کنایه از سخنان بیهوده و باطل.

    بقیه در ادامه مطلب:

    اصطلاحات مربوط به برنج وبرنجکاری در صومعه سرا (قسمت دوم)

    اصطلاحات مربوط به برنج وبرنجکاری در صومعه سرا (قسمت دوم)

    واژه­ های مربوط به پخت و مصرف برنج و غذاهای حاصل از آن

    اَشبل پلا æšbəl pəla:نوعی عصرانه متشکل از کتۀ ­سرد، اشبل شور، مغز گردو، پیاز خام و باقلای مازندرانی خام و تازه یا باقلای مازندرانی خیسانده­.

    آب­کش ­پلا abkəš  pəla: پلوی آب­کش شده.

    برنجی­نان bərənji nan: نان برنجی، نوعی شیرینی که از آرد برنج تهیه می­شود.

    پلا pəla: پلو، چلو.

    پلا دانه pəla danə: دانه­های برنج پخته­شده که هنگام صرف غذا از بشقاب بر سر سفره­ یا زمین ریزد.

    پلا سوخته pəla soxtə(سوخته soxtə):سوخته­پلو، ته­دیگ­پلو، برنجی که در ته دیگ برشته ­شده ­باشد.  

    پلا ­کباب pəla kəbab:چلوکباب.

    پلا مایه pəla mayə: خورشت یا دوشاب و چیزهایی که با پلو صرف می­شود.

    پلا موشتهpəla muštə: مقدار پلویی  به ­اندازۀ یک مشت، لقمۀ پلویی که معمولاً با دست می­خورند.

    پلادانه­ حَلوا pəla danə hælva: گونه­ای شیرینی بومی که از پلو یا از آرد برنج تهیه شود.

    جوکول­کو jukul ko:جوکول به دو گونۀ ساده و پرداخته مصرف می­شود، در گونۀ دوم یا پرداخته جوکول را در اندکی گلاب توأم با شکر و چاشنی دارچین و احیاناً مغز­گردوی ریزشده خیس می­دهند و سپس آن رامصرف می­کنند.

    خرشه xəršæ : خوراکی متشکل از آرد، شیر، شکر و زردچوبه.

    خرشه پلا xəršə pəla: پلویی که با خرشه تهیه شده باشد.

    خوشکار xuškar: شیرینی مخصوص ماه رمضان که با مایۀ آرد برنج تهیه می­شود و درونش مغزگردو، شکر و جوز هندی می­ریزند.

    خوشکه جوکول xuškə jukul:شلتوک را سه روز در آب می­گذارند تا خوب خیس بخورد، سپس آن را تفت می­دهند بعد از خشک­شدن، پوستۀ آن را می­گیرند و آن را به برنج تبدیل می­کنند. برنج به­دست­آمده را تفت می­دهند و به­عنوان تنقلات مصرف می­کنند.

    دان­دانه پلا dan danə pəla: پلویی که خوب پخته شده­، شفته نیست و دانه­های آن خوب قد کشیده­است.    

    دانه­داره پلا danə darə pəla : پلویی کهدانه­های برنج در آن خوب نپخته و نیم­پز مانده باشد.

    دمی­پلا  dəmi pəga(کتهkətə):پلویغیرآب­کشیده که قوت روزانۀ مردم گیلان است. این­گونه پلو مقوی­تر از چلوی ­آب­کشیده  است.

    دند کو dəndə ku: حلوایی است مخصوص عید نوروز که از آرد برنج تفت­داده، عسل یا شکر و روغن تهیه می­شود. خمیر آن را هم­چون لواش کوبیده و پهن می­کنند. سپس در درون آن شکر و مغز گردو می­ریزند. این شیرینی به سبب دشواری پخت صورت تحفه به خود گرفته است. مردم ضیابر و صومعه­ سرا در تهیۀ آن مهارت دارند. 

    دو پلا do pəla: پلو و دوغ، پلویی که با دوغ مخلوط کرده­ باشند.

    دوشاب بج dušab bəj(بج دوشاب bəj dušab): برنج برشته­شده که با مغز گردو در شیرۀ انگور بریزند.

    دوشاب­ پلا dušab pəla: کتۀ سرد با شیرۀ انگور که اغلب برای عصرانه می­خورند.

    رشته rəštə: نوعی شیرینی مخصوص ماه رمضان که با مایۀ آرد برنج به­ شکل نانی مشبک تهیه می­شود، آن را سرخ کرده و در شربت (شکر قوام­آمده) خیس می­کنند.

    زیاد باورده پلا ziyad bavərdə pəla: پلوی زیادآمده از سفره.

    سرده ­پلا  sərdə pəla:پلوی سرد، کتۀ شب­مانده که آن را به­عنوان صبحانه یا به جای عصرانه با اشبل شور و پیاز و مغز گردو با باقلای مازندرانی تازه یا خیس­خورده می­خورند. پلوی سرد با دوشاب یا با شیر و شکر از خوراک­های بومی گیلان است.

    شکم پلا šəkəm pəla: پلویی که شکم را سیر کند، پلویی به اندازۀ سیر شدن شکم.

    شیر پلا šir pəla: پلوی مخلوط با شیر که غالباً به­عنوان صبحانه خورده می­شود.

    شیر خرشه šir xəršə (خرشه xəršə): خوراکی تهیه شده از شیر، آرد برنج، شکر و زردچوبه.

    شیره آش širə aš: شیر­برنج، غذایی که از برنج، شیر و شکر تهیه می­شود.

    کاله ­پلا kalə pəla: پلوی نیم­پخته، پلویی که در آن دانۀ برنج نیم­پخته باشد.

    کویی آش kuyi aš: شیربرنجی که در آن کدو حلوایی بریزند.

    کویی ­پلا kuyi pəla: پلویی که از کدو­حلوایی تهیه می­شود.

    گَندمی gændəmi: نوعی نان محلی نازک چون لواش که از آرد برنج تهیه می­شود.

    ماسته­ پلا mastə pəla:پلویی که آن را با ماست مخلوط می­کنند و می­خورند.

    ماماجوکول mæmæ jukul: نوعی پلوی سرد که آن را با اشپل و مغز گردو تفت می­دهند کمی فلفل سیاه به آن می­افزایند و با تخم­ اردک پخته، باقلا و پیاز معمولاً به­عنوان صبحانه­ می­خوردند.

    مایی ­پلا mayi pəla: پلو ماهی، پلویی که با ماهی مصرف شود.

    وابیشته بج vabištə bəj:برنج بو داده که از تنقلات گیلان است.

    وابیشته ­پلا vabištə pəla: پلوی سرد و مانده از قبل که آن را تفت می­دهند و با اشپل، مغز گردو، باقلا و پیاز مصرف می­کنند.

    واجاورده ­پلا vajavərdə pəla: پلوی نیم­خورده و مخلوط با خورشت.

    بقیه در ادامه مطلب:

    ضرب المثل های صومعه سرا

    ضرب المثل های صومعه سرا

    * هیچ کس کَلِ نگه تی کولا مبارک

    ـ هیچ کس به کچل نمی گوید کلاهت مبارک.

    ـ درمورد چیزهای بی ارزش و بیفایده بکار می رود

    * زاکان سرمچه داره، اره کشان خورد و خوراکِ .

    ـ قیافه بچه ها را دارد اما اشتهای اره کش ها را.

    ـ در مورد دو چیز متضاد و متناقض بکار می رود وقتی در ظاهر مشخص نباشد.

    * دال پر نزنه!

    ـ کرکس پر نمی زند.

    ـ کنایه از جای سوت و کور و آرام است.

    * سگ آه هم به خودا رسه.

    ـ آه سگ هم به خدا می رسد

    ـ اشاره به این دارد که هیچ ناله ای بی تأثیر نمی ماند.

    * خاشه نهه اسب ورجا، علف نهه سگ ورجا!

    ـ استخوان را پیش اسب می گذارد و برای سگ علف می ریزد.

    ـ در مورد کسی بکار می رود که کاری را درست انجام نمی دهد.

    * کساکس غم بوبوهو، بازار خستگی نوبوهو.

    ـ اگر مردم در غم هم شریک باشند بازار شلوغ نمی شود.

    ـ کنایه از غمخواری و در فکر یکدیگر بودن است.

    * تورش کونوس به دار نمانه.

    - ازگیل ترش روی درخت باقی نمی ماند.

    ـ اشاره به این دارد که هیچ چیز بدون مصرف نمی ماند و هر چیزی فایده خاص خودش را دارد.

    * گیشائی به اما برسه شب کوتا بوبوسته.

    ـ عروسی به ما رسید، شب کوتاه شد.

    ـ این مثل وقتی بکار می رود که نوبت و شانس و اقبال به کسی رو کند اما به یک عامل بازدارنده برخورد کند.

    * ایتا قاشق آب جاکرا غرقا بیهیم.

    ـ در یک قاشق آب داریم غرق می شویم.

    ـ مراد از این مثل نهایت درماندگی، بیچارگی و ناتوانی است.

    * جه کویا بمویی تی پا جل وانیه؟

    ـ از کجا آمدی که پایت گلی نیست؟

    ـ درباره کسانی است که  وارد مقوله هایی می شوند که هیچ اطلاعی از آن ندارند، اما ادعای زیادی دارند.

    منبع :وبلاگ صومعه سرا

    آئین های نوروزی در صومعه سرا

          نوروزی خوانی

     نوروزی خوانی نوعی خبر رسانی و آگاهی مردم از فرارسی بهار نوروز باستانی و عید ملی ایران است که از دیر بازبه عنوان مراسم پیش از نوروز در گیلان شناخته شده است .زمان آمدن نوروزی خوانها از اول اسفند ماه تا شب تحویل سال نو ست . در گذشته نوروزی خوانی در سایر ایام سال به مرثیه خوانی ، شبیه خوانی و تعزیه خوانی نیز می پرداختند . در گروه نوروزی خوانی یک نفر مجرب تر که اشعار اصلی را از برداشت سر خوان محسوب میشدو نوروز خوانی با صدای اوآغاز میشد . در پایان نوروز خوانی از سوی صاحبخانه هدایایی شامل برنج ، تخم مرغ ، چای ، وجه نقد یا چیزهای دیگر به نوروزی خوانان داده میشد . هر چه در زمان نوروز خوانی به تحویل سال نزدیک تر بوده معمولاً هدایای پرداخت نیز ارزشمند تر و قیمتی تر میشد .

         چهارشنبه سوری

    چهارشنبه سوری در صومعه سرا و گیلان نیز همانند سایر نقاط ایران یکی از پرشور ترین آئین های مرتبط با نوروزی بوده است که افراد محلی به آن گلی گلی چهارشنبه یا کولی کولی چهارشنبه نیز می گویند . در شب چهارشنبه سوری هفت پشته کاه وکلش فراهم می نمودند و هنگام غروب آن را آتش می زدند و از روی آن می پریدند و اشعار محلی می خواندند و بعد از آتش بازی طبق رسمی قدیمی تمامی اهالی هر پیر و جوان در آن شرکت می نمودند و بعد از آتش بازی طبق رسمی قدیمی بر سر سفره شام که معمولاً سبزی پلو با ماهی ، کوکوسبزی یا ترش تره بوده گرد می آمدند .

         مراسم سال تحویل

    پیش از آن که لحظه تحویل سال فرا برسد آب خوردن موجود در خانه را بیرون می برند و در حیاط خانه یا در رودخانه می ریختند و به جایش از چشمه یا چاه خانه آب تازه می کشیدند و بر دیوار خانه می چکاندند و این عمل را سبب تندرستی در در سراسر سال تازه می دانستند . در لحظه های نزدیک به تازه شدن سال همه اعضای خانواده در خانه گرد می آمدند و ماندن در جایی غیر از منزل را سبب آوارگی در طول سال می دانستند . نوپوشی ، شادمانی ، داشتن پول و سکه تازه در دست یا جیب ، نظر کردن به آب و آیینه و سبزه و گل ، با ملاطفت و مهربانی سخن گفتن ، خوردن عسل و شکر و شیرینی و دیگران را دلگرم و امید وار کردن ، دست کشیدن بر پشت چهارپایان و برنج و آذوقه خانه در لحظه تحویل سال را مبارک می پندارند . بیدار بودن در لحظه تحویل سال حتی اگر در نیمه شب اتفاق بیفتد سبب بیداری و هوشیاری و دل آگاهی در سراسر سال تازه می پندارند ودر خواب بودن را موجب خمودگی و کاهلی از این رو حتی خرد سالان و کهن سالان را هم در لحظه تحویل سال بیدار می نمودند .در آستانه ی تحویل سال به بقاع متبرکه می رفتند و ازآنجایی که حریم بقه ها گورستان افراد در گذشته نیز بوده به فاتحه اهل قبور می پرداختند حتی خانواده های لحظه تحویل سال را برسد مزار عزیز تان در گذشته خود گرامی می داشتند .

        خوراک نوروزی

    پخت انواع شیرینی ، حلوا ونان نوروزی نیز جز سنن بسیار قدیمی این منطقه است . پختن حلوا های نوروزی که نماد و نشانی از شیرین کامی و خوشبختی است و برشته کردن آجیل خانگی که در حد فاصل چهارشنبه سوری تا تحویل سال صورت می گرفت . مایه اصلی این حلواها وشیرینی ها دوشاب انگور ، آرد برنج و گندم ، گیاهان محلی و خودرو ، مغز گردو ، کنجد ، انواع روغن حیوانی ، کره ، شیر، تخم مرغ ، و....بود. پختن نان نوروزی که از تبرک و تقدس خاصی بر خوردار است بود با همراهی و یاوری زنان خویشاوند صورت می گرفت و هر چند خانواده برای پختن آنها به نوبت به یکدیگر یاری می دادند حتی آردها و دوشاب های مورد نیاز پخت شیرینی و حلوا و نان را نیز افراد خانواده و با وسائل سنتی تولید می نمودند.آجیل نوروزی نیز در روستاها هیچگاه از بازار  شهر خریداری نمیشد و نرا روز چهارشنبه سوری برشته می نمودند . اجرای این آجیل نیز معمولاً از تخم صیفی مصرف شده ودر طول سال ( خربزه ، کدو ، طالبی ، هندوانه و....) دانه های بلال ، نخود و عدس تشکیل می شد که پس از خیس خوردن آماده برشته کردن میشد .

        عروسه گولی

    این مراسم یکی از آئین های نمایشی شناخته شده سنتی است که در روستای های مختلف در مدت متفاوت از یک هفته تا یک ماه مانده به عید آغاز میشد . در این نمایش گروه برگزار کننده غروب دم از خانه ای به خانه دیگر می رفتند و در حیاط و فضای باز جلوی خانه برنامه خود را اجرا می نمودند .اعضای اصلی این نمایش عبارتند از سر خوان ، کاس خانم ، پیر بابا ، غول ، کترازن ، دیاره زن ، و اگیر کونان ، محافظ عروس ، کولبارکش و... موضوع این نمایش آئینی رقابت بین دو نفر برای ازدواج با ناز خانم و نوع مبارزه آنان کشتی پهلوانی است . پس از خاتمه نمایش ساکنین منازل اطراف محل اجرا به اجرا کنندگان حبوبات ، برنج ، تخم مرغ و... بعنوان هدیه تقدیم می کنند.

         سیزده به در 

    در مناطق مختلف شهرستان مکانهای سر سبزی در کنار رود خانه ها و آبهای جاری قرار دارد که مردم اصطلاح سیزده خود را در آنجا به در می نمایند .در گذشته سیزده بدر بهانه ای برای همدلی اهالی روستا با یکدیگر و حتی در مواقعی پذیرایی از اهالی در سیزده به در بر عهده کدخدای روستا قرار داده می شد . خوردن کاهو و سه کنجبین از رسوم متداول در روز سیزده به در است و اگر چیزی از حلوا ، شیرینی ، نان و آجیل نوروزی باقی مانده باشد همه را در این روزه همراه خود  به طبیعت برده و مصرف می کنند تا چیزی از آن برای روز بعد از سیزده و فروردین باقی نماند . و سرانجام از سحرگاه چهاردهمین روز سال ونو همه چیز به روال عادی خود بر می گردد. کشاورزان ، کارگران ، نوغان داران و... زندگی روزمره خود را با روحیه ای شاد و با امید آغاز می کنند به این آرزو که در تمای طول سال خوشبختی ، تندرستی شادمانی و روزی فراخ به آنها روی خوش نشان دهد .

    http://sooma.blogfa.com/post-46.aspx

    ورزا جنگ

    یکی از سرگرمی‌های روستاییان، به ویژه مردان،‌ “ورزا جنگ” است. ورزا جنگ در محوطه‌ای باز در علفزارهای طبیعی و بزرگ انجام می‌شود. اگر در چنین مکانی ورزا جنگ میسر نباشد، محدوده‌ای از شالی‌زار را برای این‌کار هموار و سفت می‌کنند. گاونر (ورزا )را از زمانی که گوساله است برای جنگیدن آماده و تربیت می‌کنند. سه تا پنج سال طول می‌کشد تا گوساله آماده‌ی جنگیدن شود. گوساله‌ای را برای جنگیدن انتخاب می‌کنند که قوی‌تر باشد. معمولاً یک نفر در خانواده مسئول پرورش گوساله می‌شود تا او را پروار و تیمار کند. گوساله‌ای را که برای جنگ انتخاب می‌شود، جدای از گوساله های دیگر نگهداری‌می‌کنند. او را با گاوان نر مواجهه می‌دهند تا شجاع و نترس بار بیاید و گاه با گاوهای ضعیف‌تر شاخ در شاخ شود و اعتماد به نفس پیدا کند. زمان ورزاجنگ بعداز دروی شالی  و معمولاً از آخر تابستان تا دومین یا سومین ماه پاییز است. روز جنگیدن گاوان نر با توافق صاحبان آن تعیین می‌شود.

    روز ورزاجنگ به علاقه‌مندان روستایی اعلام می شود. در روز معین همه‌ی مشتاقان دور تا دور میدان جنگ جمع می‌شوند. قبل از شروع برنامه، آنانی که گاوان نر جنگی دارند با هم گفت‌و گو می‌کنند که کدام گاوها باهم بجنگند و هرکسی سعی می‌کند گاوش با گاو ضعیف‌تری مقابله کند، تا پیروز میدان و برنده‌ی شرط بندی باشد.افراد حاضر در میدان جنگ هم روی گاوهای مورد نظرشان شرط بندی می‌کنند و پول شرط بندی را به امانت نزد فردی مورد اعتماد قرار می‌دهند، تا پس از پایان جنگ، پول را بین برندگان تقسیم کند. دو گاو نر جنگی را در حالی‌که ریسمانی به گردن و شاخشان بسته‌اند به میدان می‌آورند. بعد دو گاو را به هم نزدیک و شاخ در شاخ می‌کنند. پس از شاخ در شاخ شدن گاوها طناب آنها را باز می‌کنند، تا حیوانات با یکدیگر بجنگند.  امروزه کمتر این‌کار را انجام می‌دهند. اگر گاوی ضمن جنگیدن به حریف پشت کند و فرار را به قرار ترجیح دهد بازنده است. در گذشته گاو قوی‌تر سر در پی گاو گریزپا می‌کرد و او را با ضربه‌های شاخ‌هایش از پا در می‌آورد و خونین و مجروح می‌کرد. در پایان مراسم، پوست حیوان مجروح را در می‌آوردند و گوشتش را در همان محل می‌فروختند، امروزه گاو برنده را می‌گیرند تا به گاو زخمی و بازنده، آسیبی وارد نکند. در زمان گذشته، صاحب گاو نر برنده، علاوه بر دریافت جایزه شرط‌بندی، از مردم میدان هم دوران می‌کرد ( به دور مجلس گردیدن و پول و هدایای مجلسیان را جمع کردن ) و گاه دوبار دوران می‌کرد که امروز کمتر معمول و متداول است و برنده فقط به همان جایزه اکتفا می‌کند. نمایش “ورزاجنگ”هنوز هم در روستاهای گیلان اجرا می‌شود و روستاییان زیادی به این بازی علاقمندند. ورزاجنگ از جمله مراسمی است که در گذشته گاه در عروسی‌ها نیز بدون شرط بندی برگزار می شد. 

     http://www.karkan.ir/post-5274

    لافند بازی

    "لافند بازی" یکی از نمایش ها و عملیات جذاب عامیانه است که در میان مردم مناطق مختلف گیلان محبوبیت ویژه ای دارد که پیشینه تاریخی آن به گذشته های دور بر می گردد . ویژگی های جغرافیایی و نوع زندگی اجتماعی مردم منطقه در پیدایش این بازی بی تأثیر نبوده است .

    --- "لافند بازی" با نام های دیگری چون : "طناب بازی" ، "ریسمان بازی" و "رَسَن بازی" نیز شناخته می شود.

    اعضاء گروه "لافند بازی" :

    1) "پهلوان لافندباز" :

    این فرد عملیات "لافندبازی" یعنی راه رفتن و سایر نمایش ها را بر روی طناب انجام می دهد چنانکه هر چه تسلط پهلوان بر طناب روی بیشتر و عملیات او متنوع تر باشد ، محبوبیت او بیشتر است .

    2) "یالانچی" :

    او دستیار پهلوان است و وسایل لازم را در اختیارش قرار می دهد . همچنین میدان را تا آماده شدن پهلوان آماده می سازد یعنی اصلاحاً گرم می کند . "یالانچی" که به او "شیطان" ، "شیطانک" و "میان غوله" نیز می گویند ، در جمع آوری هدایای نقدی تماشاگران موسوم به "دوران" شرکت فعال دارد .

    3) "سُرناچی" :

    نوازنده ای است که آلات موسیقی محلی از جمله نواختن "سُرنا" مهارت دارد .

    4) "نقاره چی" :

    فردی است که "دهل" و بعبارتی "نقاره" می نوازد و با "سرُناچی" در ایجاد هیجان همراهی می کند .

    5) بجز افراد فوق ، کسان دیگری نیز بعنوان همکاران گروه به انجام کارهای خدماتی نظیر آماده سازی دکل طناب و مهیّا سازی زمین نمایش همکاری دارند .

    وسایل کار و ابزارهای "لافندبازی" :

    1) "لافند" یا "طناب" ضخیم :

    معمولاً چنین طنابی را از جنس کنف تهیّه می کنند . شادروان پهلوان "پرویز خودش" (1380-1322) در سال گذشته از ترکیب کنف و ابریشم در بافت طناب جهت مقاوم سازی بهره می گرفت . این طناب حدود 20 متر طول دارد و از 12 رشته و 4 لایه سه رشته ای تابیده شده و وزنی حدود 30 کیلوگرم دارد .

    2) چهار تیر چوبی یا لوله آهنی بقطر 5/2 اینچ که هر کدام در حدود 5 متر طول دارند و از چوب های جنگلی و یا لوله آهنی تهیّه می شوند .

    3) "لنگر" :

    چوبی بلند است که از دو نیمۀ 3 متری درست می شود و طولی حدود 5/5-5 متر دارد که با یک بَست فلزی به همدیگر وصل می گردند .

    "لنگر" که "لافندباز" تعادل خود را بر روی طناب بوسیله اش حفظ می کند ، اغلب از چوب درختان جنگلی تهیه می شود .

    4) پوشاک پهلوان :

    پوشاک "لافندبازی" نوعی لباس پهلوانی است که بی شباهت به لباس زورخانه ای نیست . این لباس سبک و چسبان بنابر سلیقه بندبازان دارای تزئیناتی نیز می گردند .

    5) بازوبند :

    پهلوان معمولاً بازوبندی بر بازو می بندد که شامل دعاها و یا کلمات مقدس است و بر این باورند که پهلوان را از چشم زخم دشمنان و حسودان مصون می دارد .

    6) لباس "یالانچی" :

    لباس "یالانچی" شبیه لباس "حاجی فیروز" است که شامل : پیراهن قرمز ، شلوار زرد یا سیاه با کمربند و کلاه بوقی و اصطلاحاً شیطانی با زنگوله ای آویزان است .

    "یالانچی" همچنین صورتش را با ذغال و یا سایر مواد مشابه سیاه می کند .

    7) وسایل عملیات :

    این وسایل با توجه به نوع بازی پهلوان عبارتند از :

    دوچرخه ، صندلی ، سینی فلزی ، لحاف و تشک ، شیشه چراغ ، بطری نوشابه ، دیگ بزرگ و نظایر آنها .

     مواقع اجرای نمایش "لافندبازی" :

    --- "لافندبازی" در فصل تابستان (اوایل تیر تا اواخر مرداد) ، در پائیز (مهر و آبان) ، در ایام نوروز و "سیزده بدر" ، در جشن ها و اعیاد و در برخی عروسی های خانواده های سرشناس برگزار می گردد ولیکن در برخی مواقع در مراسم و جشن های دولتی نیز از این نمایش استفاده می شود .

    --- "لافندبازی" اغلب در فضای آزاد و در میدان محلات انجام می گیرد و این نمایش در شرایط جوّی نامناسب نظیر بارندگی ، در ایام کار و فعالیت کشاورزی ، در ایام سوگواری مذهبی و ماه های محرّم و صفر و رمضان اجرا نمی شود .

    --- "لافندبازان" اغلب مزد زحمات خود را از طریق وجوهات تماشاگران (دوران) دریافت می کنند مگر اینکه قبلاً توافقاتی با صاحب مجلس داشته باشند .

     شیوه اطلاع رسانی مراسم :

    --- شیوه خبر کردن مردم در گذشته با نواختن نقاره بود ولی در سال های اخیر بوسیله بلندگو و یا چاپ پوسترهای آگهی و تبلیغاتی انجام می گیرد .

     عملیات و نمایش های مرسوم در "لافندبازی" :

    --- پهلوانان "لافندباز" معملاً اقدام به اجرای نمایشات متنوعی می کنند که برخی از قدیم مرسوم بوده اند و برخی نیز بصورت ابتکاری و خاص هر یک از این هنرمندان می باشد .

    --- "لافندبازی" از یکسو نمایشی جذاب و گیرا است امّا از جانب دیگر بسیار خطرناک و مرگ آفرین می باشد بطوریکه اگر پهلوان در اثر عدم تمرکز و خطا ، تعادلش را از دست بدهد آنگاه خطر مرگ او را تهدید خواهد کرد . از جمله نمایشات مرسوم در "لافندبازی" عبارتند از :

    1- کشتی "گیله مردی" با "یالانچی" :

    --- در آغاز "یالانچی" وارد میدان می شود ، عربده می کشد و حریف می طلبد سپس پهلوان وارد میدان می گردد و قصد بالا رفتن از طناب را دارد ولی "یالانچی" جلوی او را می گیرد و با حرکات خنده آور مانع این کار می شود لذا پهلوان اجباراً با او به کشتی نمایشی می پردازد . پهلوان در نهایت "یالانچی" را بر زمین می زند و به بالای طناب برای اجرای نمایش می رود .

    2- شعر خوانی :

    --- پهلوان بالای طناب می رود و شعری می خواند که در میان "لافندبازان" به نام "فهلویات" مشهور است و "یالانچی" همزمان با شعرخوانی پهلوان به تقلید او می پردازد و ادایش را در می آورد .

    --- شعری که در اینگونه موارد خوانده می شود ، دارای چنین مضمونی است :

    الله به الله زدم – خیمه به دشت کربلا زدم – آب آمد که خیمۀ ما را ببرد – دست بر دامان علی ولی الله زدم – الله تویی – بر دلم آگاه تویی – درمانده منم – دلیل هر راه تویی – من غلام قنبرم – قنبر غلام علی – قربان آن زبانی که بلند بگوید یا علی .

    3- شروع بازی با نرمش "دو گام" و "دو شاخه زدن" و "حرکات ضربدری" آغاز می گردد که بهترین نوع آغار عملیات در بین "لافندبازان" می باشد .

    4- پائین آمدن پهلوان از طناب و "یالانچی" را بر دوش گرفتن و بالای طناب بردن .

    5- مَجمعه و صندلی را بالای طناب بردن :

    برای اینکار صندلی را داخل مجمعه می گذارند و روی صندلی می نشینند و به همین حالت از روی طناب می گذرند.

    6- غذا خوردن بالای طناب ، سینی غذا در دست ، لنگر بر دوش ، وسط طناب ایستادن و با "یالانچی" به سؤال و جواب پرداختن ( مثلاً "یالانچی" می پرسد : پهلوان شما چرا تنها غذا می خوری و مرا دعوت نمی کنی ؟ و پهلوان پاسخ می دهد که : من کار کرده ام و غذا می خورم ، تو هم کار کن و غذا بخور .

    7- دیگ و تشت را بالای طناب بردن : بطوریکه دیگ را داخل تشت می گذارند و بحالت "دوپا" درون دیگ از روی طناب عبور می کنند .  

    8- بستن شیشۀ چراغ گردسوز و یا بطری نوشابه به کف پا و در این حالت با نوک پا از روی طناب می گذرند .

    9- بردن سینی چای بر روی طناب و نوشیدن آن .

    10- کشتی بر بالای طناب با "یالانچی"

    11- پرواز مرگبار : در این نمایش دو پا را با طناب می بندند و خود را به پائین پرتاب می کنند .

    12- عبور از روی طناب با چشمان بسته

    13-  بردن رختخواب بر بالای طناب و خوابیدن روی آن .

    14- عبور با دوچرخه از روی طناب .

    15- دو پا در دیگ بصورت دو گام زدن با دیگ از روی طناب عبور می کنند .

    16- سه طفل را روی طناب می برند : در این موارد یک طفل را به کول و دو طفل را بصورت متصل به دو تاب به کمک طناب دو متری که به مچ پاهای پهلوان بسته شده اند و پهلوان با پاهای خود آنها را به حرکت در می آورد و بدینطریق از روی طناب می گذرد .

    http://allahsoso.blogfa.com/post/461

    باورهای عامیانه در صومعه سرا

    باورهای عامیانه در صومعه سرا

    در مورد ستارگان واجرام آسمانی

    •    دیدن این نور شبانه را باید به همه گفت و دعای خیر کرد. برخی باور دارند که تا یک هفته، نباید درباره ی  دیدن این نور با کسی سخن گفت. ماشک صومعه سرا
    •    بعد از افول ستاره ای در شب، نباید بلافاصله به کسی نگریست، زیرا ممکن است ستاره ی عمراو افول کند. اباتر صومعه سرا
    •    ستارگان آسمان، همزادان آدمیان اند، چون آدمی بمیرد همزادش نیز افول می کند. اگر شهاب رو به شمال افول کند، نامسلمان و اگر رو به جنوب(قبله) افول کند، مسلمانی از جهان رفته است. زرکام صومعه سرا

    در موردرنگین کمان
    •    رنگین کمان غالبا در فصل بهار یا اوایل پاییز، در روزهایی که هم آفتاب باشد و هم باران ببارد، بر آسمان ظاهر می شود. در گیلان باور دارند که در این روز فرخنده حضرت فاطمه ی زهرا، به دیار پدر گرامی شان می روند، پس آسمان در مقدمشان با رنگ ها پل می زند  بر راهشان آب می پاشد. اباترصومعه سرا

    پرندگان
    •    اگر صدای تپش قلب آدمی به تخم های لانه ی بلبل جنگلی برسد، از تخم ها به جای جوجه ی بلبل جوجه های چرخ ریسک یا الیکایی بیرون می آید . خشت پل صومعه سرا
    •    آواز خوانی مرغ همانند خروس در سحر گاه خوش یمن است و سبب شادی خانواده می شود. چوبه صومعه سرا
    •    زنان و دختران اگر کله ی مرغ بخورند، غر غرو می شوند. دوآبسر صومعه سرا

    ددو دام
    •    سوزاندن یال و دم اسب، سبب بروز دعوا در خانه می شودو یا خیر و برکت را از خانه می گریزاند.سنگجوب صومعه سرا
    •    نگهداری اسب سفید سبب دوری شیاطین، پریان و اجنه از خانه و مانع ورود اجنه به خانه می شود.سنگجوب صومعه سرا
    •    بانگ گوساله ی ماده ی سه ساله(لیشه سه وقته) در خانه خبر از آبستن بودنش می دهد.چوبه صومعه سرا
    •    اگر بر پشت گاو ماده ای که گمان آبستنی اش می رود، چند  قطره آب سرد بریزند و گاو برخیزد و خمیازه بکد و پشتش را بلرزاند ، آبستن است . چوبه و کلنگستان صومعه سرا
    •    اگر کدبانوان روستایی گاوآبستن در خانه داشته باشند و غذای معطر بپزند، اندکی از آن غذا را به پره ی بینی گاو آبستن می مالند تا بچه اش را سقط نکند. خلیل سرای صومعه سرا
    •    با هر زایمان گاو، یکی از دندان هایش می افتد. کوده صومعه سرا
    •    گوساله ی تازه زا، دل بسته  اولین بویی می شود که همراه بوی مادر به مشام او برسد، از این رو او را با ساقه ی خشکیده و نرم شالی(سرچینا) پاک می کنند تا به خوردنش تمایل پیدا کند. اگر گوساله تازه زا را با پارچه  پاک کنند لباس خور می شود.قصاب سرای صومعه سرا
    •    کوچک ترین عضو خانواده چند قطره شیر مادربر دوش گوساله ی نر می ریزند.کوده صومعه سرا
    •    زمانی که گاو تازه خریده را به خانه می آورند زن یا یکی از دختران خانواده چیز تیزی را بر سر گاو تازه خریده قرار می دهد تا از رویش بگذرد، پس از گذشتن گاواگر چیز تیز، محکم و سالم بماند، سطلی آب در مقدم گاو می ریزند تا نامبارکی احتمالی قدم اش از بین برود و روشنایی به همراه اش به خانه بیاید . دوآب سر صومعه سرا
    •    اگر گاو یا چهار پای فروخته را به خریدار پپس می دهند، زیرا وجودش را پر خیر و برکت می دانند. کیشستان تولم صومعه سرا
    •    برای پایند کردن چهار پای خریده شده به خانه ی جدید، مقداری ازیال و نوک دم را می برند و در چکه انداز خانه یا محل نگهداری اش، دفن می کردند. کسمای صومعه سرا
    •    گاو پر موی پر حاصل است . فصاب سرای صومعه سرا
    •    نعره زدن یکباره و هماهنگ گاو نر و ماده، خبر از سالی پر برکت  میدهد. سه سار صومعه سرا


    سگ
    •    سگ سبک پاست. اگر در شروع کاری، سگی به چشم آید، ان کار زودتر به پایان می رسد. اگر سگ خزانه ی کشت توتون را لگد مال کندمحصول توتون ان سال مرغوب خواهد شد . مرجقل صومعه سرا
    •    اگر کودک فلج رابه رجایی که سگ نشسته و هنوز گرم است، بنشانند بهبود می یابد.سیمبر صومعه سرا
    •    دم(نفس)سگ، اگر به چهره ی آدمی بخورد موجب بروز نزله می شود، برای درمان باید بیمار رو بخور دهند. صیقل وندان صومعه سرا
    •    اگر کسی تکه نانی برای خوراندن به سگ بردارد  و خود آن را بخورد، دچار گرسنگی دائمی(جوع) می شود . اباتر صومعه سرا

    گراز
    •    اگر شالیزار را دذر روز جمعه نشاء کنند، گراز به شالیزار می زند و همه ی محصول را تباه می کند.خراط محله ی صومعه سرا

    بدن انسان
    •    اگر پنجه ی پای کسی به جایی گیر کند و سکنندری بخورد، باید هفت قدم به عقب برود و سپس به راه خویش ادامه دهد، اگر این کار را نکنئ زمین از او طلبکار می شود و او را به زمین خواهد زد. اباتر صومعه سرا
    •    زیاد خوردن سیر، پیاز، ترب و امثال اینها باعث رشد بیش از حد ناخن می شود. دو آب سر صومعه سرا
    •    گرفتن ناخن  سال کهنه در سال تازه، سبب بیماری و دلتنگی می شود. کوده صومعه سرا
    •    کوتاه کردن موی دختر ان در شب چهارشنبه سوری، موجب پر پشتی و بلندی مویشان می شود. گیگاسر تولم صومعه سرا
    •    اگر دختر یا پسر کوچکی روی زنیبل بنشیند، در جوانی معشوق خود را از دست می دهد. دو آب سر صومعه سرا
    •    خوراندن زرده ی تخم مرغ به کودکی که نوزاد زبان باز نکرده است، سبب لکنت زبان وی می شود. لار سر صومعه سرا
    •    اگر بخواهند لباس نوزاد به دنیا نیامده را تا کنند، دگه هایش را نمی بندند، چرا که باور دارند بابستن دگمه ها یا خودش  در موقع تولد می میرد یا مادرش زایمان سختی خواهد داشت. دوآب سر صومعه سرا

    سایر موارد:

    •    پس از جمع کردن سفره شام، نباید آن را در حیاط خانه تکاند، زیرا عطر غذا سبب ناراحتی اجنه می شود و آنان به تکاننده سفره آزار می رسانند و بیمارش می کنند. ضیابر صومعه سرا
    •    اگر پارچه ی در حال دوخته شدن، بی اختیار از دست خیاط بیفتند نشانه ی آمدن مشتری تازه است.سه سار صومعه سرا
    •    اگر نخ سوزن خیاطی در موقع دوخت و دوز، پیچ بخورد، خیاط در کودکی در معابر عمومی ایستاده و شاشیده است . ندامان صومعه سرا
    •    در روز اول ماه، اگر می خواستند چراغ خانه را خاموش کنند،آن را با فوت کردن خاموش نمی کردند، زیرا باور داشتند چراغ خوشبختی خانواده شان یکباره خاموش می شود. باور داشتند که اگر جوانان چنین کاری کنند چراغ عمرشان یکباره می افسرد. کوده صومعه سرا
    •    پس از غروب آفتاب همسایه ها چیزی به هم قرض نمی دادند، در صورت ناچاری، مقداری اسپند به همراهش می کردند تنا قرض گیرنده آن را در خانه ی خود آتش کند. کلنگستان صومعه سرا
    •    اگر پس از غروب آفتاب چیزی به کسی قرض دهند، در فصل شالی کاری، گراز به مزرعه شان حمله می کند. لیف شاگرد صومعه سرا
    •    به آیینه نگریستن در شب، سبب کوری در سنین پیری می شود. اگر در شب به آیینه نگاه کنند، بلا فاصله می باید به سینه  خود نگاه کنند. خشت پل صومعه سرا
    •    اگر زن یا مرد سالمندی در روز جمعه بمیرد، اطرافیانش بر او گریه نمی کنند بلکه تا سه روز خوشحال اند، زیرا باور دارند کسی که در جمعه بمیرد ثواب کار است و آنان از خدا می خواهند که دیگر نزدیکان آن ها را نکشد. کما مردخ صومعه سرا
    •    شکستن ظرف در هر روزی از هفته، معنی دارد: در روز شنبه: در راه بودن مهمان، یکشنبه: رویدادی ناگوار برای یکی از افراد خانواده یا فامیل، سه شنبه: به سفر رفتن یکی از افراد خانواده تا آخر هفته، درروز چهار شنبه، رخ دادن دعوایی تا پایان هفته، در روز جمعه یا پنجشنبه، به زیارت رفتن یکی از افراد خانواده یا فامیل. دوآبسر صومعه سرا
    •    در روزهای برفی آتش و کاه برنج(کولوش) به کسی نمی دهند، آمد ندارد. مهویزان گوراب زرمیخ
    •    اگر ابزار شخم شالیزار  به هنگام عبور کسی از کنار کشتزار بشکند، از سنگینی پای عابر خبر می دهد. مردی را که شالیزار را شخم می زند، نباید تا پایان کار ریش خود را بتراشد، چرا که علف هرز شالیزار زید و کار زنان برای دو مرحله ی وجین سخت می شود. چالک سر صومعه سرا

    برگرفته از کتاب باور های عامیانه مردم گیلان، نویسندگان:محمد بشرا و طاهر طاهری

    مراسم تعزیه خوانی در دهستان ضیابر

    ارباب صدای قدمت می آید...
    سالیان سال است که مردم ایران با فرا رسیدن ماه محرم هیئت و دسته های عزاداری تشکیل می دهند و در کنار آن به اجرای تعزیه می پردازند. تعزیه در واقع نمایشی است که در آن واقعه کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیت‌های اصلی را ایفا می کنند، نشان داده می‌شود. این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی- شیعی است.

    در گذشته های دور تعزیه در گوشه و کنار ایران اجرا می شد، ولی امروزه نسبت به گذشته کمتر شاهد اجرای تعزیه هستیم، البته هنوز هم در برخی از روستا ها و شهرستان ها همچنان اجرای تعزیه را با همان شور و حال گذشته شاهدیم.
    دهستان ضیابر، که دربخش مرکزی صومعه سرا واقع شده است، پیشینه ای بس طولانی دارد و با توجه به نوشته های سید شرفشاه تالشدولابی، عارف قرن 6-7 هجری، قدمت آن به بیش از 700سال می رسد. بیشتر مردم ضیابر از سادات منسوب به امام ششم شیعیان اند.
    مراسم شبیه خوانی عاشورا نیز در ضیابر پیشینه ای چندصدساله و شهرتی در سطح کشور دارد و بعد از گذشت سالیان سال، مردم ضیابر همچنان با پایبندی به سنت دیرینه خود، نسل به نسل در برپایی این مراسم تلاش می کنند.
    وقایعی که در روز عاشورا از سوی هیئت ذوالجناح ضیابر، به سرپرستی سید ابراهیم امینی، به نمایش گذاشته می شود، برگرفته از نسخ قدیمی است که مشاهده این کاروان و روایت های آن ها می تواند خود مؤید اعتبار منابع آن ها باشند.

    اینجا ضیابر است
    اینجا ضیابر است؛ دهستانی که گویا بخشی از خاک کربلا در آن نهفته شده است. بوی ماه محرم که می آید دلم می لرزد، می خواهم امسال هم به ضیابر بروم، مکانی که هر ساله صحنه های روز عاشورا در آنجا به نمایش در می آید و دل هر پیر و جوانی با دیدن این صحنه ها می لرزد.
    هیئت ذوالجناح مقدمات برپایی مراسم شبیه خوانی را برای سال 91 با پایان ماه محرم، از سال 90، آغاز کرده اند و ماه ها بی هیچ چشمداشتی خالصانه و با جان و دل مشغول ساخت خیمه ها و ادوات تعزیه و شبیه خوانی برای روز عاشورا هستند.
    گویا رخت سیاهی سطح شهر را پوشانده است. در چشمان مردمان ضیابر غم سنگینی نهفته است و هر کس می‌خواهد به طریقی برای برپایی این مراسم کمکی کرده باشد.
    بگریید ای عزاداران، بُود صبح عزاداری
    شب عاشورا فرا می رسد و گویا دل های مردم در سینه هایشان نمی تپد. از آنجا که بیشتر اهالی ضیابر در روز عاشورا غذای نذری می پزند، مردم در شب عاشورا در کنار راز و نیاز شبانگاهی به آماده کردن و تدارکات برای پذیرایی در روز عاشورا نیز می پردازند.
    حاضران در هیئت ذوالجناح هم امروز تا صبح بیدارند و قرار نیست کسی امشب سر بر بالین بگذارد. در گوشه ای از آسمان نیز ماه نمایان است و همچنان در آسمان سو سو می زند و گویا نمی خواهد صبح فرا برسد.
    مراسم صبح عزا نیز مانند هر سال برگزار می شود. در این مراسم پیش از اذان صبح، دسته ای از مردان و زنان کوچه به کوچه و خانه به خانه می گردند و با سوز و ناله می خوانند "بگریید ای عزاداران، بُود صبح عزاداری".
    در واقع این دسته نماد مردمی است که در روز عاشورا در کوفه بودند و نمی توانستند به حسین (ع) و یارانش ملحق شوند.
    حرکت خیمه ها و کجاوه ها
    ظهر عاشورا فرا می رسد. پیش از آغاز حرکت کاروان، سپاهیان قرمز پوش ابن زیاد تاخت زنان در محله ها و کوچه ها می گردند و در حالی که ابن زیاد پیشاپیش سپاه حرکت می کند، یکی از سربازها مردم را برای ورود ابن زیاد به شهر کوفه آگاه می کند و فریاد زنان می گوید: ای مردم کوفه راه را باز کنید که امیر ابن زیاد وارد می شود.
    در ادامه، حرکت سید الشهدا از مدینه به مکه و کربلا و حرکت اسرا از کربلا تا شام از سوی هیئت ذوالجناح به نمایش گذاشته شده و حرکت خیمه ها و کجاوه ها یک به یک آغاز می شود.
    ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
    خیمه های امام حسین (ع)، حضرت عباس(ع)، حضرت زینب(س)،حضرت علی اکبر (ع) و در ادامه خیمه های کوچک حضرت قاسم (ع)، حضرت عون بن جعفر(ع) (فرزند حضرت زینب) و در آخر خیمه حضرت علی اصغر(ع) یکی یکی از داخل حسینیه حرکت خود را آغاز می کنند.
    در هر یک از این خیمه ها کودکان خردسالی نشسته اند که با دسته های کاه بر سر خود می زنند و با سوز می خوانند "بابا یا حسین، آقا یا حسین".
    هر یک از خیمه ها رنگ متفاوتی دارد و به شکل زیبایی تزئین شده است و در واقع نشان دهنده این است که امام حسین (ع) به قصد جنگ راهی کربلا نبوده است.
    در ادامه این کاروان، تابوت امام حسین (ع)، که با بدن بی سر قنداقه شش ماهه اش را در دست دارد، دیده می شود.
    همچنین شیری روی این تابوت قرار دارد که نماد شیری است که عصر عاشورا در صحرای کربلا از بدن مبارک حضرت محافظت می کرد.
    همچنان که کاروان در حرکت است، تعزیه ها یک به یک اجرا می شوند، سپاهیان قرمز پوش با صورتی خونین و شمشیری بر دست به سمت اسرا یورش می برند.
    تابوت ها و پیکرهای حضرت ابوالفضل العباس (ع)، حضرت علی اکبر (ع) و...، که بر هر یک کبوتری خونین نشسته است، روی شانه های مردان حمل می شود.
    14 بیرق به نشانه 14 معصوم در جلوی دسته حمل می شود و پیشاپیش آن ها بیرق صاحب الزمان (ع) به چشم می خورد.
    همچنین سرهای بریده شده شهدای کربلا بر نیزه ها به صورت نمادین دیده می شود. ( این سرها قدمتی بیش از صد سال دارند و بعضی نابود شده و یا به سرقت رفته اند و اکنون تنها تعداد کمی از این سرها باقی مانده اند).
    در ادامه این کاروان، کودکی را می بینیم که بر تابوت امام حسین (ع) در طول مسیر اذان می گوید و این یادآور اهمیت نماز از نظر آن حضرت است که حتی در ظهر عاشورا، در حال جنگ، این فریضه الهی را به جا می آورد.
    در ادامه مردی را می بینیم که نقش حضرت ابوالفضل (ع) را بازی می کند که دو دستش بریده شده و تیری در چشم و مشک آبی بر پشت دارد. حضرت علی اکبر (ع) نیز در این کاروان با شمشیری در فرق سر مشخص است که مخالف وی در نقش منغز ایفای نقش می کند.
    حضرت قاسم بن حسن (ع) با لباسی سبز سوار بر اسب از حسینیه خارج می شود و در کنار او بازیگر نقش عبدا... بن حسن (ع)، که با دست بریده و آویزان مشخص است، دیده می شود.
    عبدا... بن مسلم بن عقیل هم، که لباسی خونین بر تن دارد و با تیری دست و پیشانی اش به هم دوخته شده، به اجرای تعزیه در طول مسیر می پردازد.
    در این میان مردی قوی هیکل، که لباسی قرمز بر تن کرده و تیر و کمانی را بالای سرش می چرخاند، نظرها را جلب می کند. آری او کسی نیست جز حرمله که تیر سه شعبه اش را به سمت گلوی کودک شش ماهه امام حسین(ع) نشانه گرفته است.
    کودکان خردسالی را، که به اسیری گرفته شده اند، در ادامه کاروان می بینیم که همگی لباس هایی سبز بر تن دارند و با دسته ای کاه بر سر می زنند و با سوز و گداز می خوانند.
    حضرت رقیه (س) و حضرت سکینه (س) هم در کنار اسب ذو الجناح به میان کاروان می آیند و به اجرای تعزیه در طول مسیر می پردازند.
    دو نصرانی، که لباسی رومی به تن و چتری بالای سر دارند، در میان کاروان دیده می شوند که از دیدن بارش خون در عصر عاشورا متعجب شده اند و در طول راه می گویند: وزیرا از آسمان چه می بارد؟ امیرا از آسمان خون می بارد، این خون از بهر چه می بارد؟ از بهر غم می بارد....
    در ادامه دسته ای از سینه زنان در حالی که محکم بر سینه خود می زنند، می خوانند: هل من ناصرا ینصرنی؟ آیا کسی هست مرا یاری کند؟ در آخر صف هم دو طفلان مسلم را می بینیم که با پایی برهنه در حرکت اند و از سوی حارث مورد عتاب قرار می گیرند و در بین راه نان و آب آن ها را حارث ربوده و کوزه آبشان به زمین افکنده شده است.
    آغاز جنگ میان حق و باطل
    صحنه جنگ عاشورا در میدان ضیابر و در نزدیکی مسجد به نمایش گذاشته می شود. به این صحنه که می رسیم، سواره ها یک به یک از اسب پیاده می شوند و جنگ میان حق و باطل و سپاهیان سبز پوش و قرمز پوش آغاز می شود. در این میان سپاهیان با شمشیرهایی که بر دست دارند بر سر و روی حضرت ابوالفضل (ع)، عبدا... بن مسلم بن عقیل  و حضرت علی اکبر (ع) می کوبند.
    با دیدن این صحنه ها دل ها می شکند و به ناگاه صدای فغان و گریه عزاداران سراسر میدان را فرا می گیرد و کسی نیست که با دیدن این صحنه اشک در چشمانش جمع نشود و گریه سر ندهد.
    در ادامه، خیمه ها به آتش کشیده می شوند و دود سیاهی همه جا را فرا می گیرد.
    مراسم جنگ پایانی در حیاط خانه رضوی (منزل مرحوم آیت ا... ضیابری) به تصویر کشیده می شود و شمر گزارش جنگ و چگونگی کشته شدن شهیدان کربلا را به ابن زیاد ارائه می دهد و پس از گرفتن خلعتی مراسم این روز به پایان می رسد.
     شام غریبان حسین امشب است
    شام غریبان در ضیابر نیز متفاوت از دیگر شهرها برگزار می شود. مردان و زنان از مسجد ضیابر حرکت خود را آغاز می کنند و هر یک با دسته ای کاه بر سر خود می زنند و می خوانند: "ای شیعیان امشب شام غریبان است، نعش حسین امشب اندر بیابان است".
    با رسیدن به بقعه آقا سید محمد جان چند تن از اهالی قدیمی ضیابر به نوحه خوانی می پردازند.  
    فراخواندن مردم برای اجرای تعزیه
    با پایان یافتن روز عاشورا، عزاداری ها همچنان ادامه دارد و فردای عاشورا با نزدیک شدن ساعت به 8 شب صدای طبل فضا را پر می کند و عده ای با زدن طبل در حوالی ضیابر مردم را برای دیدن تعزیه به خانه رضوی دعوت می کنند.
    تعزیه اولین شب در مورد بجدل و جمال، که یکی انگشتری و دیگری کمربند امام حسین (ع) را به سرقت می برند، به نمایش گذاشته می شود.
    تعداد بسیاری از مردم در خانه رضوی جمع شده اند تا از نزدیک شاهد اجرای این تعزیه باشند. در ادامه نیز، تعزیه جمع آوری پیکر شهدا و دفن آن از سوی امام سجاد (ع) و قوم بنی اسد برای حاضران اجرا می شود.
    در شب پایانی هم تعزیه حضرت رقیه (س) و حضرت زینب (س) در مجلس یزید با حضور جمعی از مردم در خانه رضوی به نمایش گذاشته می شود.

    نفیسه قاسم زاده-سایت تئاتر ایران

    کشتی گیله مردی

    کشتی گیله مردی

    گیلان از قدیم، مردان و زنان دلیر و زورمندی داشته که مهارتهای رزمی آنان زبان زد خاص و عام بوده تا جایی که دیاکونوف مؤلف کتاب تاریخ مادکادوسیان، مردم گیل و دیلمان را نیرومند و جسور معرفی می کند و فردوسی شاعر نامی ایران در شاهنامه خود به شجاعت و دلاوری مردم گیلان اشاره نموده که گیل و گیل مردان را در دلیری و جنگ آوری به شیر پله تشبیه کرده است.

    به نظر می رسد در گذشته محیط جغرافیایی گیلان که مردمان آن به صید و صیادی ، کشت و زرع ، دامداری و نیز مقابله با حیوانات وحشی در جنگل ها و مناطق کوهستانی مشغول بودند، این فعالیت ها و نیز انجام ورزشهای سنتی مثل کشتی گیله مردی نقش بسزایی در شجاعت و زور آزمایی مردمان گیلان داشته است. کشتی گیله مردی با قدمت بیش از 3000 سال یکی از ورزشهای سنتی استان گیلان بوده که همواره طرفداران بسیاری دارد و در مراسم جشن ها ، اعیاد و پس از برداشت محصول کشاورزی برگزار می گردد

    در اغاز پیدایش این کشتی شاید حالت تمرینات تدافعی و تهاجمی در برابر متجاوزان به منطقه را داشته و بمرور زمان بصورت حرکات نمایشی در آمده است ، و بیشتر در مراسمها و جشنها و فراغت از کار انجام میشود و نحوه برگزاری آن به این صورت است که مشتاقان این کشتی دایره وار در محل برگزاری می نشینند، ابتدا کشتی گیران هر محل با پای برهنه و پوشیدن شلوار که به آن لاسپاره می گویند در یک ردیف در صف های منظم وارد میدان می شوند که همراه با نواختن ساز و دهل آیین نیایش را انجام میدهند ، کشتی گیران با توجه به داشتن اعتقادات پس از اقتدا نمودن به حضرت علی (ع)، به سوی قبله مسلمین نیایش کرده و نسبت به آقا امام رضا (ع) عرض ارادت می کنند سپس در چهار جهت میدان   با حالت خضوع و خشوع واحترام به جمعیت تماشاچیان مي چرخند . آنگاه کشتی گیران نیم تنه خود را می پوشند بعد یک یا دو تنگوله از یک دسته نیم تنه های آنان را در اورده و در میدان راه می روند و یک یا دو تنگوله (نوچه ها) از یک دسته دیگر بر خاسته و مبارزه میطلبد بعد از اتمام کار تنگوله ها یک پهلوان بر خاسته و شروع به را رفتن در طول و عرض میدان را میکند و بموازات هم از جلو تا ده قدم راه میروند و بعد به عقب بر می گرددند ،بعد کشتی گیران باهم دست پنجه نرم میکنند، در این مبارزه پشت دست زدن و مشت پراندن از جمله شیوه های تهاجمی است که حریف باید قادر به دفع حملات و ضربات احتمالی باشد، دو کشتی گیر برای استراحت و جداشدن از هم با زدن دو دست به هم، رخصت می گیرند تا استراحت کنند.یک کشتی گیر اگر هر یک از اعضای بدن به استثنای پای حریف را بزمین برساند برنده است کشتی گیر برنده بطرف جلوی تماشاچیان پرش میکند و دوران جمع میکنند .. ضمن اینکه ضربه زدن با مشت بصورت عمودی به سر حریف، انگشت کردن به چشم، ضربه زدن به بیضه و ساق پا و همچنین ناخن کشیدن به بدن حریف جزء خطاهای کشتی گیله مردی محسوب می شود.

    در گذشته پهلوانانی چون حسین ملکی، رجبعلی اسکندری، قمر، صفر آزموده، ولیزاده، احمد دهقان، اولا ماسالی، شاه منصوری، خیر اندیش، کشاورز، شاپور معینی، ناصر اعتمادی و .... بسیار مطرح بودند حتی قهرمانانی چون فردین معصومی، معین بشارتی و منوچهر حسینی ابتدا کارشان را با کشتی گیله مری آغاز و بعد به کشتی آزاد روی آوردند تا جایی که در میادین بزرگ جهانی درخشیدند. مسابقات کشتی گیله مردی هرساله در شهرستانهای رشت، ماسال، لاهیجان، آستانه اشرفیه، فومن ، بندر انزلی، رودسر، شفت، رضوانشهر، صومعه سرا ، لنگرود، سیاهکل، املش، رودبار برگزار ميشود

    منابع :روابط عمومی هیأت ورزشهای سنتی و بازیهای بومی محلی استان گیلان-صدا سيماي مركز گيلان

    صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

    درباره ما
    پرنده را که آزاد کنی روزی برمــــــی گردد و مــــــــــــــنِ خاکـــــــی از ایـــــن اتفــــــاق زمینی زیـــــــــــــاد دور نیســــــــتــــم....
    آمار
    آمار مطالب
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 24
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 44
  • بازدید دیروز : 14
  • ورودی امروز گوگل : 4
  • ورودی گوگل دیروز : 1
  • آي پي امروز : 15
  • آي پي ديروز : 5
  • بازدید هفته : 58
  • بازدید ماه : 243
  • بازدید سال : 15410
  • بازدید کلی : 47082
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.144.19.224
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • امکانات جانبی
    آخرین نظرات کاربران
    لیلا44 - سلام بسیار جالب بود - 1394/12/14/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    حمید یزدانی - «برای خالو قربان »
    شرم از آیینه تالار
    می بارید
    وزمین را
    توان شکافتن و
    بلعیدنت نبود
    که به پابوس رفته بودی
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    ستاره را وا گذاشتی و
    دلخوش حلب پاره هایی
    آویز سینه ات
    از نام گرم «خالو» گذشتی و
    در هیئت مردابی
    بر خاک پای کسوف بوسه زدی
    وامان نامه ات
    کاکل خونین رفیقی شد
    هم کاسه ی دیروزت
    که جنگل را
    اعتبار می بخشید
    دلم برای تفنگت می سوزد
    دلم برای
    ایلت
    نامت بوی خیانت می دهد
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    کاش به «خالو»بودن
    دل می بستی
    سرهنگ

    «آذر 66»
    «مهدی ریحا نی» صومعه سرا - 1394/9/14/azsarzaminemada
    دنيا رحيمي - مطالبتون خيلي جالب بود خيلي به دردم خورد منم پدر بزرگم سنگجوبي بودند خوشحال شدم - 1394/7/19/azsarzaminemada
    - با سلام سایت دهستان مرکیه با ادرس بگذارید تا بتوانیم دراین روستا سایت داشته باشینپم
    شماره تماس:091962337746 - /
    مریم - سلام ،لحظاتی رو با مطالعه مطالب وبلاگتون لذت بردم . موفق و موید باشید . اگر لایق دونستید و وبلاگ بنده حقیر رو هم لینک بفرمائید خوشحال می شم . - 1393/5/18
    سنجرانی - سلام امروز موفق شدم همه ی مطالبه وبلاگو بخونم مطالب بسیار عالییی و مفید بودن اشعار بسیار زیبا و قابل تحسین صومعه سرا هم که بی نظیر، شدیدا مشتاق یک سفر شدم به صومعه سرا ، نکته ها و حکایتهای مدیریتی هم که فوق العاده بود مخصوصا ( دلیلی برای زندگی).
    با آرزوی موفقییت روز افزون ، و دستیابی به هر انچه که میخواهید.
    موفق باشید. - 1393/5/6
    مرواریـــــــــــــــــــــــــــد - داداش وبلاگ خیلی خوبی داری عالــــــــــــــــــــــــی - 1393/3/11
    دفتر بیمه آسیا نمایندگی صومعه سرا - سلام هم شهری خوشحال میشم لینکمون کنی در صورت موافقت با تبادل لینک بهمون خبر بده
    مطالب جالب بود لطفا مطالب بیشتری راجع به شهرستانمون بذار اگر کار بیمه ای هم داشتی به ما سر بزن
    موفق باشی - 1393/2/28